اردوی طرح ولایت دانش آموزی استان فارس96/طنز نوشته

یا الله

بسم رب الشهدا ....

سلام به همه دوستان بزرگوار سلامی به شادی جمع خادم الشهدا و بسیج دانش آموزی

سلامی به با صفایی مسول کمیته خادم و الشهدا استان کاکا حجت و با مدریت فرماندهی محترم بسیج دانش آموزی استان فارس برادر گلمون کاکا سجاد گل و سلام آخر به بچه های باحال گروهان حبیب با فرمانده با صبر و با سوادش سید جان بزرکوار

 

مختصری توضیح درباره ی طرح ولایت دانش آموزی :

هر ساله این طرح در تابستان در استان ها برگزار می شود و مجری این طرح بسیج دانش آموزی استان می باشد که با همکاری با بسیج دانش آموزی شهرستان ها دانش آموزانی که توانایی فرمانده شدن بسیج مدارس خودشان دارند را شناسایی می کنند و به استان معرفی میکنند و تشریف میارن دوره ی 4 روزه طرح ولایت خب امسال به یاری خداوند و فکر خوب فرمانده بسیج دانش آموزی استان از ما (کمیته خادم الشهدا) هم دعوت شده بود که در این برنامه شرکت کنیم و در کنار کادر بسیار قوی دانش آموزی کمک دهیم در این دوره 5 گروهان بود که هر گروهان همراه با کادر آموزشی و تربیتی که داشت یک خادم الشهید هم در کنارشان بود ما هم از خوش شانسی که داشتیم شدیم خادم شهید زنده سید احمد بزرگوار گروهان حبیب . . .

 

حالا شروع کنم از اونجا براتون بگم :

ما 5 تا خادم شهید یک شب زودتر رفتیم داخل اردوگاه تا هم باب آشنایی باشد با کادر اجرایی و هم اگر کاری داشته باشند بتونیم کمک کنیم خب تا وارد ادوگاه شدیم دیدم داخل یکی از خوابگاه همه کادر اجرایی دور هم نشستند و صحبت میکنند  دم در خوابگاه یک ویلچر دیدم سریع رفتم و آوردمش بیرون یکی از خادم الشهید هایی که نمیشناختم و از شیراز اومده بودند سوار ویلچر کردم و یک پرچم ورداشتم انداختم روش یک بیسیم هم ور داشتیم و خیلی  تشریفاتی بردمش وسط جمعشون همه داشتند از تعجب شاخ در می آوردند و  فکر می کردند جانباز مدافع حرم اومده همه به احترامش بلند شدند وقتی رفت وسط همه کاکا مصطفی شاهعلی صداش زد گفت علی پاشو بیا خیلی کار داریم علی هم از ویلجر بلند شد با دو اومد بیرون سالن از خنده منفجر شد

خب این به بسم اله بود

بعدش آقای توکل فرمانده محترم بسیج دانش اموزی همراه با کاکاحجت مسول کمیته خادم الشهدا استان فارس اومدند و باب آشنایی رو باز کردند با همون بار اولی که آقای توکل اسم های ما رو پرسید بعد همه رو درست گفت و فاصله بین چشماش که کمه نشون دادن تیز بودنش بود خیلی تیز خیلی هم باهوش خب من گفتم پس باید خیلی مواظب بود سوتی ندیدم / بگذریم ...

خب اعلام کردند تشریف بیارید جلسه فرمانده دسته ها و گروهان ها و خادمین و شهدا حجت و مصطفی 100 بار بهم گفتن جون خودت سنگین رفتار کنیا از اولش شروع نکن منم گفتم نترس خیالت تخت

تا وارد شدیم دیدم یک معلم داره برای بچه ها حرف میزنه و این فرمانده های با صفا هم دارند اذیت میکنند و کلاس رو هوا هست اصلا تیکه می انداختن  در حد تیم ملی منم داشتم کم کم هی تشویق میشدم که شروع کنما اما زشت بود از اولش بیشترین چیزی که منو به خودش شب اول جلب کرد یک جانباز جون بود که رو ویلچر کنار یک آدم لاغر ریش بلند با هم بودند و اصلا روحیه فوق العاده ای داشتند و کلا مدیریت به هم زدن جلسه رو در دست داشتند ای تیکه پرت میکردند تازه ما خودمون گرفته بودیم ولی داشتم از داخل از خنده می مردم همونجا آروم تو گوش مصطفی گفتم ای جان عجب تیمی بشیم . خب بعد از صحبت های استاد بزرگوار همه خودشون رو معرفی کردند آخرین نفر من بودم تا اومدیم صحبت کنیم دیدم ای وای همین دو نفر شروع کردند به تیکه انداختن منم سریع یک چیز بی ربط گفتم تا بپیچونم گفتم بسم اله من کبابی دارم خخخ خلاصه دیدم نه اصلا نمیشه چاره کرد دیگه از سر جام بلند شدم رفتم جلو کلاس بلند خودم معرفی کردم و شروع کردم دو خاطره طنز براشون تعریف کردم تا ببینم ما خودمون هم آره و از همونجا شروع شد شب دوم دیگه همدیگرو میشناخیتم . رفتم سراغ آقای پروین گفتم حاجی کاری نداری ما انجام بدیم گفت بیاین بسته های فرهنگی رو بسته بندی کنید خب رفتیم سراغ بسته بندی خییلیی بودا تا 4 صبح بودیم اما اصلا حالیمون نشد همون شخصی که داشت تو جلسه اون شب مسخره بازی میکرد (آقای صادقی) از پیش ما داشت رد میشد اومد نشست کمک دادن ما هم رو اسپیکر آهنگ خانه مادر بزرگه گذاشته بودیم این صادقی جلیفه مثل رو سری سر کرد مسخره بازی در آوردن اصلا مردیم از خنده خدا بگم چیکارش نکنه .

دیگه تا نماز بیدار بودیم بعد نماز خوابیدیم آخه صبح قرار بود از ساعت 9 تا 1 ظهر دانش آموزان برسند به اردوگاه خب ما سریع رفتیم پیشوازشون هر گروهی که میومد من میگرفتمشون میگفتم باید به صف و ستون مرتب بشید و میگفتم احترام نظامی بزارید به حاج آقا کورگانی که ایشون مسول کل سپاه هست و میگفتم پای راستتون بیایرد بالا و بزنید به پای چپتون و بگید شاراب  خخخ

خلاصه اوضاعی بود که مسولا اومدن ما هم کم کم فرار کردیم

وقتی دانش آموزا وارد می شدند خوش آمد گویی بهشون میگفتند و بعد از دادن بسته های فرهنگی از همه تست شخصیت می گرفتند تست شخصیت فقط گزینه ی 1 داشت و 2 ولی من خودم مشاهده کردم خیلیا 3 و 4 هم پر کرده بودند من بهشون گفتم ریاضی ضریب 3 داره و نمر منفی هم داره نزدیک بود خش کنند بعد رفتم اصلا ریاضی و .. هم نداشت./

خلاصه رفتیم برای کلاس اولین چیزی که باهاش در گروهانمون مواجه شدم این بود که اکثر بچه ها لر بودن و لری هم حرف میزدند من که اصلا چیزی نمی فهمیدم خیلی سخت بود . تیم گروهان ما با وجود سید و حاجی مهدی و حاجی خودمون و علی آقا بی نظیر بود اونا همشون استاد بودند و ما در کنارشون شاکردی میکردیم هر وقت روحیه بچه ها بهم میریخت میگفتن عبداله بیا یک کاری کن تا بیان رو فرم منم خوراکم همین کار بود کم کم شد موقع نماز یک مشکل اساسی که داشتیم بچه ها سر نماز سرشون تکون میدادند و نگاه به اطراف می کردد بدبخت حاجی تا روز آخر وسط نماز مسله احکامش همین بود که جون خودتون تکون نخورید که باطل می شود جالب اینجا بود که با رو به روییشون ست نمیکردن نگاه به چپ می کردند و وقتی چپی می رفت رکوع اینا هم میرفتن/

بعد از کلاس ها رفتیم جوان پلاس یا همون سینا پلاس فوق العاده بود سینا رو نمیگما جوان پلاس رو میگم رو همه بچه ها آب ریختم مردیم  جوان پلاس روز دوم دیگه همه می دونستن که من میخوام آب بریزم همین که منو می دیدند همه فرار می کردند. یک فکر جدید زد به سرم رفتم کلمن ور داشتم و رفتم وسط گروهان های مختلف و داد میزدم بدو بدو بیا شربت بفرما شربت تا میومدن دورم جمع می شدند آب اساسی رو همشون میریختم البته کتکش هم می خوردما روز سوم موقع جوان پلاس من فقط در حال فرار بودم می دونید چرا !!!؟

آخه فرمانده محترم بسیج دانش آموزی امر ولایی کرد به یک گروهان که هر جا عبداله دیدید بزنیدش واییی اینا هم که همه بچه و جو گیر ول کن نبودن بخدا اندازه شیراز تهران فک کنم دویدم کل اردوگاه کمین زده بودند به محل امن دستشویی فراری شدم  فهیدم یکی تو دستشویی هست صدام تغییر دادم گفتم کسی عبداله ندیده اون که تو سرویس بود گفت بزار بیام بیرون منم میخوام بزنمش منم گفتم غلط کردی من خودم عبداله هستم در از پشت قفل کردم خییسش کردم اساسی  رفتم نمیدونم دیگه کی رفت براش در باز کرد ولی مطینم یک ربع ساعتی تو بود خلاصه از پشت ماشین می پریدم پشت موتور صادق ولی باز بی وجدانا همه جا بودند همین برای 10 ثانیه اومدم وسط حیاط خوابگاه ها گرفتنم خیییس خیییس شدم خب برای دستور ولایی فرمانده کاکا سجاد باید یک نقشه اساسی میریختم آقا فرمود دیگه دوره بزن درو تموم شده منم نمی تونستم این اقدام تروریستی کاکا سجاد بی جواب بزارم خلاصه رفتم رو یک برگه نوشتم اگر بخواهیم از این هم نزدیک تر می شویم و به طور مهندسی شده ای برگه را در پشت در اتاق فرماندهی چسباندم ! رفتم در اتاق فرمانده دیدم بچه ها هستن گفتم ای چه وعضشه دیگه !!! فرمانده گفته برو اتاق من چارو بزن اصلا کی گفته باید من اینکار کنم ! بعد رفتم داخل به بهونه چارو زدن برگه را چسباندم و بعدش سریع محل رو ترک کردم فردا صبح سر صبحونه آقای نتوکل گفت بیاهمین جا بشین و بعد گفت تو جیبت نگاه کن دیدم اه ه ه تو جیب من همون برگه هست گفتم دیگه از این نزدیک تر به کجا میخوای برسی خلاصه واقعا حرفه ای کار کرده بود.

 

این ها همش خاطرات دوره ی اول بود 

دوره ی دوم هم میتونم اشاره کنم به :

 1- نصف شب ساعت 2 نزدیک 20 نفری از خواب بیدار کردم که برن وضو بگیرن برای نماز صبح و بدبختا هم رفتن 

2- ماسک جنگی اون آدمکی که درست کرده بودید و بر می داشتم و میرفتم بالای سر بچه ها نصف شبی بیدارشون میکردم چندتاییش تا حد مرگ ترسیده بودن و داد میزدن یا زهرااا ماماممامامامان 

3- بیسیم هایی که به آقای توکل میزدم 

4.خاطرات طنز گردانی 

5-گروه اشقص

6-گرفتن پاتک زن های مشهور اردو که یکیشون 16 تا دلستر پاتک زده بود 

7- کتک خوردن های فراوان از تمامی گروهان ها و جشن پتوی مفصل فرماندهی که هنوز بدنم درد داره 

و ... 

 

 

برای دیدن بقیه ی تصاویر کلیک کنید 

 

ادامه نوشته

معاونت مدرسه ی پارسیان جهرم

بسم رب الشهدا . . .

یا الله . . .

سلامی خدمت تمامی دوستان و بازدیدکنندگان محترم . امروز 24دی ماه سال 95 وسط امتحانات نوبت اول

الان  نزدیک دو هفته هست که به غیر از دبیر ورزش دبستان پارسیان جهرم معاونت متوسطه ی اول مدرسه

پارسیان جهرم هم مشغول فعالیت هستم ورزانه با بیش از 400 نوجوان و کودک سر کله میزنم و خدا شاهده

بعد از روزانه 12 ساعت کار در مدرسه با عشق و علاقه کمی هم احساس خستگی نمیکنم درسته

بعضی روز ها از دردل بچه ها یا از گرفتاری هایی که برای بچه پیش اومده ناراحت می شوم اما از نظر بدنی

اصلا احساسی نمیکنم و خیلی روز ها هست که شاید ناهار هم نمیخوریم و یکسره هستیم

بنظر شما این کارا واقعا برای پول هست!

 معلمی یک عشق هست که با تمامی وجود برای عشق کار می کنی .


 

کمی درباره ی کادر متوسطه ی دوره ی اول مدرسه ی پارسیان صحبت کنم

 از جناب آقای مهدی نساجی که وظیفه سنگین موسس مدرسه را بر عهده دارد شروع میکنم .حاج مهدی

من خودم به شخصا از سال 86 درباره ی این استاد بزرگوار در همین وبلاگ تا همین امروز مطالب گوناگون

نوشتم در سالیان که ایشون معلم بنده بوده به عنوان یک برادر بزرگ تر خانواده ام قبولشان داشتند

و امروز باعث افتخار بنده هست که در کنار ایشون مشغول فعالیت هستم و دارم درس پس می دهم .

و یک خصلت بسیار خوبی که ایشان دارند اینه که واقعا برای عشقی که به تدریس ریاضی دارند کار می کنند

و من بسیار افرادی را در مدرسه یا در خارج مدرسه دیده ام به کلاس خصوصی آقای نساجی آمده اند

 هیچ عنوان هزینه ای بابت تدریس نمی گیرد . و همیشه خندان و خوش اخلاق

من با آقای سامانی در راهنمایی وظیفه نظم مدرسه یا همون ناظم مدرسه را بر عهده داریم و استاد بزرگ

ما آقای حسناتی که همه ی کادر مدرسه ایشون را به عنوان یک پدر خوب می شناسند زحمت مدیریت

مدرسه را بر دوش می کشد. ایشون فردی بسیار عادل و بسیار با تجربه و دلسوز و .. هستند . که من شده

ساعت ها کنار ایشان باشم و از نحوه ی برخورد ایشان با دانش آموزان الگو برداری کنم .

محسن سامانی هم که من ، به دید یک دوست به ایشان نگاه میکنم نه به دید یک همکار این قدر این فرد

با محبت با معرفت و با مرام و در کارش بسیار تسلط دارد که به تنهایی میتواند مدرسه را بچرخاند بیشترین فردی

که من روزانه می بینم آقای سامانی هستند چون هم در دبستان و هم راهنمایی با هم هستیم .

در کادر دفتر یک نیروی با سابقه و با تجربه ی دیگر هم داریم که همیشه شاد  خندان و بیشتر ضامن خراب

کاری های بچه ها می شود جناب آقای رحیم خانلی که معاونت اجرایی مدرسه هستند.

و بیشتر معلمین مدرسه اساتید بنده در دوره ی راهنمایی خودم هستند .

از جمله آقایان > نساجی ، خواجه پور،گارکر،سامانی،پورحقیقی

و اساتید که امسال افتخار آشنایی آن ها را داشته ام

کریمیان ، باقرنژاد ،میرزایی،سامانی ،یاعلی ، زارع ، ترابی ،پهلوان نژاد ،برادران ،صفری ،قناعتیان،بهادری و ...

تمامی این کادر به صورت صمیمانه و دلسوزانه و عاشقانانه در این مدرسه مشغول به فعالیت هستند .

قلم من در حدی نیست که بتوانم حتی اندکی از بزرگواری این بزرگواران بنویسم .

 و در آخر جا داره تشکر ویژه کنم برای اون شخصی که روزانه شاید ده ها بار کمرش خم شود تا اینکه محیط

پاکیزه و تمیزی را برای دانش آموزان فراهم کند اون شخصی که زود تر از همه بیدار می شود در را باز می کند

و دیر تر از همه از مدرسه خارج می شود و در را می بندد. و همیشه با چهره ی خندان و روحیه بسیار بالا

در کنار کادر مدرسه فعالیت می کند . ما در دوران مدرسه می گفتیم پدر مدرسه .. درسته آقای کریمی 

منظورم هست .خسته نباشی پیرمرد .

عکس جلسه ی کادر مدرسه  برای برگزاری امتحانات نوبت اول و پیشرفت تحصیلی 

 

 

 

عبداله ابراهیمی از زبان تمامی کادر مدرسه پارسیان گفت :

 

آقا رضا نیک سرشت دانش آموز با اخلاق خوش برخورد کلاس نهم الف بعد از شنید خبر فوت مادر شما

تمامی مدرسه در غم فرو رفت ، بسیار ناراحت کنند بود .ما را در غم خود شریک بدان

شما از این به بعد مسولیتت سنگین تر شده و در کار های خانه و در کار های تربیتی باید بیشتر تلاش کنی

و خواهش من از تو اینه که که لاقل بتوانی با اون نفس گیرایی که داری به همکلاسی خود بفهمانی

که مادر چه عنصر گران بهائی هست .

شادی روح مادر آقا رضا 10 صلوات بر محمد و آل محمد

مدرسه پارسیان جهرم

بسم رب الشهدا ...

 یا الله ..

با سلام خدمت تمامی دوستان و بازدید کنندگان محترم .

خب بعد از گذراندن حدودا یک ماه تحصیلی در مدرسه غیر انتفاعی پارسیان امروز اولین مطلب درباره ی مدرسه مینویسم .

دوست دارم بیشتر مطالب مدرسه تخصصی رشته تربیت بدنی بنویسم اجرای بازی های بومی محلی و رشته های مختلف ورزشی و ....

خب همانطور که قبل هم اشاره کرده بودم شهید بزرگوار استاد همه فرهنگیان استاد مطهری درباره ی دبیر ورزش و زنگ ورزش چنین فرمودند که دبیر ورزش با ذات دانش آموزش سر کار دارد ./ خب این صحبت استاد مطهری برای من سر لوحه کارم قرار گرفت .

فضای مدرسه یک فضای بسیار عالی و یک کار بسیار خدایی هست مدرسه برای دبیر یک راه رسیدن به خداست شهید همت راه رسیدن به خدا را اخلاص فرمودند منم در دبیران به جز اخلاص نمیبینم .

و رهبری هم در باره ی دبیران فرمودند :

کار مخلصانه و برای خدا، ماندگار و موجب نجات است و زمینه‌ی کار مخلصانه در شغل معلمی، کاملاً وجود دارد.

 

خب برنامه ی که در حال حاضر روی سیستمم تصاویرش دارم از مدل نرمش و گرم کردن بچه ها در زنگ ورزش هست ./

اصول گرم کردن برای یک زنگ حتما باید ده دقیقه مفید باشد و در نرمش که گرم می کنند باید طوری بدوند که نفس نفس زنان باشند و  آن موقع میشه دایره زد و نرمش داد .

چرا نفس نفس بیفتند/؟  خب برای این که این کار شما باعث میشه در چند جلسه بتوانید استقامت و ضربان قلب دانش آموز رو بالا برد

خب سراغ نرمش رفته . متاسفانه خیلی از مبتدی ها اصلا نرمش نمی کنند و میروند سریع سراغ ورزش که این فقط آسیب برای ورزشکار می باشد هداف اصلی نرمش

* جلوگیری از آسیب تاندون ها  و لیگامنت در حرکات شدید

 

 

 

مهم ترین شب قدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

استاد پناهیان:

 

کاش مومنین در شب بیست و سوم الهی العفو ها را به نیت زمینه سازی

 

برای ظهور بگویند و ابراز شرمندگی ها را به خاطر فراهم نکردن

 

مقدمات ظهور بگویند.

 

شب بیست و سوم با موضوع فرج بسیار تناسب دارد،

 

چون سحر شب بیست و سوم آن سالی که بنا باشد حضرت ظهور

 

بفرمایند منادی صدا خواهد کرد و قریب الوقوع بودن ضهور را اعلام خواهد کرد.

 

انگار پروردگار عالم به گریه ها و تضرع ها نگاه میکنند بعد تصمیم 

 

ظهور را اعلام میفرمایند.

 

شب بیست و سوم مهم ترین شب قدر است.

 

آن را به مهم ترین حاجت بشریت اختصاص دهیم.

 

 

دانلود آهنگ جدید سامی یوسف / زیارت

دانلود آهنگ زیارت از سامی یوسف

آهنگ جدید سامی یوسف 95

اثبات شیعه بودن سامی یوسف

 

                                                

برادرم بزرگم میگه :

سیامک رادمنش معروف به سامی یوسف با همکاری پدر بزرگوارش بابک رادمنش بعد از سکوت 10 ساله و خواندن آهنگ های وحدتی امروز با چند تراک برای اهل بیت به زبان عربی و فارسی سنی های خوش خیال را مات مبهوب کرد . حال با این همه شهرتش چه کنند؟؟؟  سامی یوسف هم شیعه بود ...

خودم میگم :

این رو تعجب نکنید که چرا این شب ها این پست گذاشتم این پست ویژه این شبهاست تا شما محبین اهل بیت رو بیشتر بشناسید . اون تیکه که میگه یا علی واقعا کیف میکنم .

 

ادامه ی حقوق های نجومی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

با سلام و ارزوی قبولی طاعات.

 

اصلا نمیدونم چی بگم در مورد این حقوق های نجومی.

 

مثلا طرف حقوق دو ماهش میشه 1 میلیارد و اندی.

 

بعد هر یک میلیاردی که بذاری تو بانک ماهانه 20 میلیون سود میاد روش.

 

این همه پول از کجا میاد؟واقعا دارن چیکار میکنن؟قراره چی بشه؟

 

وظیفه ی ما چیه؟این که فقط ببینیم و سکوت کنیم و دعا کنیم واسه ظهور؟

 

ما هم باید یه حرکتی بکنیم.باید زمینه ساز ظهور باشیم.اما واقعا نمیدونم چطوری...

 

اصلا یکی از ویژگی های جامعه ی منتظر این هست که میکوشد در جهت همان نوع

 

از جامعه ای که انتظارش را میکشد حرکت کند.

 

کسانی که در زندگی خود با باطل مبارزه نکرده و با مستکبران مقابله ننموده اند 

 

در روز ظهور به علت عدم امادگی مانند قوم موسی به حضرت مهدی خواهند گفت:

 

تو و پروردگارت بروید و بجنگید ما اینجا مینشینیم.

 

هر کس راهی به ذهنش میرسه پیشنهاد بده.ممنون میشم.

 

یا علی.

خدایا...

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

همراه عزیز:کوچیکتر از اونی هستی که جوابتو بدم.

 

فقط بگم که گل میگیرم دهنی رو که پشت سر مامانم بخوادحرف بزنه.

گره کور ظهور

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

اللّهم عجّـــــل لولیـــــک الفـــــــرج

خر شهدا ...

بسم رب الشهدا . . .

 یا الله . . .

 

داستان خر شهدا

طنز شهدایی عبداله ابراهیمی جهرم

جهرم

حال احوال ما این روزا خییلی باحال شده هر شب تا صبح میریم سر کار بعدش سحری میزنیم و میریم مسجد نماز امروز تا قبل اینکه این پست رو بزارم داشتم یکمی از خدا شکایت می کردم گفتم خدا تو که میدونی من اگه کار خیر یا چیزی انجام ندم انگار مریضم چرا این ماه مبارکت که مهمونت هستیم برامون حلش نمی کنی یک کار قشنگ انجام بدیم خلاصه همین طور داشتم با خودم و خدا حرف میزدم ساعت 6صبح بود راه به راه از نماز داشتم میرفتم خونه که یک هو دیدم یک پیرزن با یک چادر مشکی زیبا یک چهره نورانی داره دست بلند می کنه که برسونمش خلاصه منم گفتم اسا کریم برای دشت اول صبح حرف نداره /. خلاصه تا سوار شد شروع کرد دعا کردن ، خیر جونیت ببینی ، خدا عاقبت به خیر کنه و ... که من پریدم تو صحبتای مادر همین طوری گفتم مادر شما فرزند شهید داری؟! گفت:بله گفتم میخوای بری سر قبرش؟ گفت : بله چطور ننه ! گفتم خیلی برا ما هم دعا کن و سلامش برسون بگو ممنون که جور کردی من این ثواب شریک بشم 

خلاصه تا رسیدم به قبرستان گفتم مادر با اجازه میخوام ببرمت سرقبر شهیدت منم باهات بیام گفت زحمتت میشه گفتم زحححححححمت !!!

بهش گفتم : مادر این ماشین که الان سواری تو کارتش نوشته خر شهدا ./

تا اینو گفتم مادر دیگه داشت از خنده میرفتا کییف کرده بود منم جو گیر یک نیم ساعتی براش قصه های طنز شهدا گفتم و رفتم. خلاصه اینم داستان خر شهدا ما

 

عبداله ابراهیمی  گفت :

یک روزی گفتیم آنها رفتند تا ما بمانیم

اما

امروز آیا میتوانیم بگویم آن ها دارند می روند که ما بمانیم !!

 

پی نوشت :

التماس دعا شوق پرواز

 

صحبت پایانی :

اردو جهادی جهرم داریم اسم نویسی می کنیم برای شهریور ماه 95 کسانی که تمایل دارند شرکت کنند به دفتر بسیج دانشجویی شهرستان جهرم سر بزنند.

اینم عکس اردویی جهادی باغ کبیر. یکهویی پیدا شد/

حقوق یا اختلاس

بسم الله الرحمن لرحیم

 

 

 

با سلام و آرزوی قبولی طاعاتتون.

 

ادامه مطلب

ادامه نوشته

فیلم سینمایی 50 کیلو البابالو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

سلام.

 

از روزی که رفتم سینما و این فیلم رو دیدم به شدت دلم میخواست نقدش کنم.

 

اما سخت بود.

 

الان نقدش رو پیدا کردم.

 

 پیام های اصلی فیلم:


روابط مثلثی و مربعی در افراد


تمسخر احکام دینی در فیلم

تمسخر شعار های مهم جمهوری اسلامی (مرگ بر آمریکا)



ایجاد تفرقه در بین قومیت های بومی کشور



عادی سازی و بسط روابط آزاد و بی قید و بند زن و مرد و قالب کلی فیلم



عادی سازی مفهوم "طلاق" در چشم مخاطب



از بین بردن مفهوم "تعهد"

 

(افراد می توانند علاوه بر شریک زندگی خود با هرکسی که تمایل دارند ارتباط داشته باشند)



جایگزینی طنز با لودگی و انجام رفتارهای نامتعارف در شخصیت های مختلف فیلم



استفاده از موسیقی های کاملا بیگانه با فرهنگی بومی کشور در سراسر فیلم



و ...

 

 

واقعا نمیدونم ارشاد چطور مجوز داده واسه پخش این فیلم...

 

اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

تنها چیزی که همیشه توجهم رو جلب میکنه آسمون هست.

 

اینم اسمون شهرم.

 

 یا علی.

تحولات زندگی ام / عبداله ابراهیمی

بسم رب الشهدا . . .

یا الله . . .

 

فعالیت اجتماعی :

امروز که دارم این پست رو میزارم دقیقا 21 سالم هست و الحمداله در همین سن جوانی هم توانسته ام خیلی از مسائل رو تجربه کنم ، و امروزه به پاس اقدامات فرهنگی و فعالیت های اجتماعی که انجام داده ایم توانسته ایم آبروی نه چندانی کسب کنیم .فعالیت های بسیج بنده از پایگاه حضرت ابوالفضل (ع) به پایگاه مدافعان حرم انتقال پیدا کرد دلایل شخصی برای این موضوع دارم و خدا را شاکرم که راه درستی نشان من داد. در این پایگاه تازه تاسیس که در شاه سلمان مستقر شده بنده مسولیت فرمانده ی حلقه های صالحین و مسولیت فرهنگی شورا  رو دارم که ان شاله به یاری شهدای مدافع حرم بتوانم در این کار خدمتی برای مردم و گامی پیش به هدف (خدا) بردارم .

 

فعالیت اقتصادی :

فعالیت اقتصادی بنده از آنجایی که حضرت آقا ، حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند : «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» بنده در همین راستا فعالیت خودم را بیشتر کردم و در حوزه ی فنی جوشکاری و رنگ آمیزی به صورت حرفه ای و تمام ایام سال به جز شهادت ها  ،و در حوزه ی سرمایه گذاری در بازار کیف و کفش زنانه وارد شدم و مغازه ی در مرکز شهر زدیم / و یک مدت هم به عنوان سرویس بعد از رنگ آمیزی و .. کار کردم که به علت خستگی و مانع شدن انجام فعالیت اجتماعی آن را ول کردم .

 

بهترین اتفاق این سال :

امسال تصمیم بر این گرفتم که در یکی از ارگان های نظامی استخدام شوم و درهمین راستا بسیار تلاش کردم ولی خانواده ام راضی نبودن خب من هم خداییش دو دل بودم آخه سختی های خودش رو داشت ، دوری های خودش رو داشت و .. که یکی دو روز مانده به روزی که برم و کار های گزینش را انجام بدهم .که تلفن همراهم زنگ خورد و یک خبر بسیار عالی شنیدم  * حاج عبداله شما امسال برای معلم ورزش انتخاب شدید تشریف بیارید برای تحویل مدارک * خلاصه بهترین خبر امسال بود . اینم خدا میدونه همه اش به برکت این شهدا میدونم.

 

یکمی حرف دل :

 

آقا دنیا چه خبر !!؟ چرا این همه ،بو خون گرفته ؟ چی شد یک هویی همه افتادن جون هم !؟ کسی باورش میشد روزی این چنین بشه ! کسی باور میشد چندین هزار سال پیش حدیثی از حال امروز معصومین فرموده باشند ؟ کسی باورش می شد مسلمونا به جون هم بیفتن اونم با عقیده های کامل ؟ کسی باورش میشه همین الان ما نزدیک  بوووق تعداد داعشی در خود ایران داریم ؟

آیا بنظر شما این فتنه ها همان فتنه ی که امیرالمونین (ع) فرمودند نیست ؟!

چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولی خون ریزی مباح می شود؛ در دومی خون ریزی و غارت اموال؛ در سومی خون ریزی، غارت اموال و تجاوز به نوامیس؛ چهارمی که حتی اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشی دچار آن فتنه خواهی شد.                       السنن الوارده، ص35.

 

یکمی چشمامون باز کنیم از این فضای مجازی واتس آپ و ... در بیایم میبینیم که آره  این پیش بینی فقط دردوران مغل داشته ایم آن هم نه به ین شدتت و نه با مفهوم کلمه ی فتنه ./

حضرت آقا فرمودند سعی کنید کشته بر هر دو طرف کمتر بدیم این صحبت می دونید یعنی چی یعنی آن که آنها گوول خورده هستند آن ها هم نمی داند دارند چیکار می کنند و با هدف مثلا رضای خدا و درست کردن حکومت اسلامی برای مقدمه ی ظهور دارند تلاش می کنند البته این بد فهمی فقط در سربازان  و در راس شان میدونند که دارن چه جنایتی انجام می دهند . امروزه خدا شاهده هر کسی برای کسانی که دارند میرند و برای پاسداری از حرم حضرت زینب (س) و حفظ اسلام و جلوگیری از نفوذ دشمن به خاک مقدس ایران در کشور های دیگر ،غریبانه مبارزه می کنند دعا نکند اون دنیا باید جواب پس بدهد .

 

عبداله ابراهیمی مقداری هم خودش حرف برنه :

ایام مبارک شعبانیه رو به همه دوستان تبریک عرض میکنم ان شاله که امسال سال ظهور حضرت مهدی (عج) باشد . خب خیلی خوشحالم که امسال میتوانم یکی از بهترین شغل های دنیا رو داشته باشم اسم مدرسه ای که رفته ام مدرسه ی پارسیان هست کادری بسیار قوی دارد و مطئنم موفقیت های بسیاری در این مسیر کسب میکنم . خدا شاهده اصلا بطور خییلیی عجیب این کار جور شد.خدایا شکرت ./

 

صحبت حضرت آقا در رابطه با ...

کار مخلصانه و برای خدا، ماندگار و موجب نجات است و زمینه‌ی کار مخلصانه در شغل معلمی، کاملاً وجود دارد.

امتحانات پایان ترم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سلام.

 

ایام تسلیت.

 

 

 

 

عنوان ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمایی از شهر جهرم در شب

بسم الله الرحمن الرحیم

آن کس که ترا شناخت جان را چه کند                  فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی                       دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند

مدافعان حرم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چقدر تقصیر احمدی نژاد هست

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سخن حسن روحانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

دزدی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بدون شرح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امروز هم روزگار موشک است و هم روزگار دیپلماسی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

روز مادر مبارک

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

مــادرم فـرشــــــتــه است ..

 

ولی …

 

هیچوقت ندیدم پرواز کند …

 

زیرا به پایش …

 

مـــن را بسته بود …

 

بــرادرم را…

 

و همه ی زندگیش را …

 

معذرت میخواهم نیوتون …!

 

راز جاذبه،

 

“مــــــادر“

 

من است!

 

معذرت میخواهم ادیسون!

 

چرا که “مــــــادر” من اولین چراغ زندگی من است!

 

معذرت میخواهم انیشتین!

 

فرمولهای تو از توضیح “مــــــادر” من عاجزند!

 

رومئو!

 

همه راه ها به عشق “مــــــادر” من ختم میشود …!

 

مــــــادر من ،

 

عــــــشــــق من است…

 

میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید …

 

مــــــادرســـت دیگر …

طبیعت برایجان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خداوند از مومن "ادای تکلیف" را می خواهد

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند از مومن "ادای تکلیف" را می خواهد

وزیر نفت شود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

اولتیماتوم به تهرانی ها

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

 

اولتیماتوم به تهرانی ها و تهران نشین ها :

 

اگر نمی توانید خیال رهبرمان را از وفادار بودن امت راحت کنید،

 

جا باز کنید ما شهرستانی های امممللل،از پشت کوه های میهنمان،

 

آرش وار با تیر های غیرتمان گرداگرد قلب رهبرمان را حصار می کشیم

 

و جان میدهیم برای تداوم لبخندشان.

 

باید از خجالت می مردیدوقتی شما باشید و آقا از رفتن بگویند.!

 

حرامتان باد آن همه ناز و نعمتی که زیر سایه ی آقا و انقلاب فراهمتان شده است.

 

اما...

 

آقا جان خیالتان تخت !

 

ما جوانان جهرم ایستاده ایم.

 

(گروه حامیان حریم ولایت جهرم)

هاشمی رفسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمیدونم  چی بنویسم براش.

 

دانلود کنید ببینید.

 

 

دانلود

 

عنوان ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

تعدادی از گل های خونمون دم عید.

 

پیشاپیش عید همگی مبارک.