نحوه عضویت

سلام به دوستان عزیز

دوستانی پیام داده بودند که چطوری عضو انجمن بچه های شهر باربد بشوند

دوستان علاقه مند می توانند به شماره زیر تماس بگیرند

09389868931

منتظر حضور شما دوستان عزیز هستیم

چهرم در روایت شاهنامه ( قسمت اول)


فردوسی در مورد جهرم و جنگ دارا با اسکندر چنین می سراید:
جهاندار دارا به جهرم رسید           که آنجا بُدی گنج ها را کلید
همه مهتران پیشواز آمدند             پر از درد و گرم وگداز آمدند
زجهرم بیامد به شهر ستخر           که آزادگان را بدان مفتخر

فردوسی با این اشعار نشان می دهد که جهرم در زمان هخامنشیان وجود داشته و دارای موقعیت خاصی بوده است.
فردوسی درجایی دیگر درباره جهرم و اردشیر بابکان می سراید:
یکی نامور بود نامش نباک            ابا آلت ولشگر ورای پاک
که بر شهر جهرم بُد او پادشاه         جهاندیده با داد و فرمانروا
مر اورا خجسته پسر بود هفت        چوآگه شد ازپیش بهمن برفت
بیامد سوی نلمور اردشیر              ابا لشکر و کوس وبا داروگیر
در این ابیات می بینیم که نباک یا به روایاتی دیگر تباک وفواک شاه سلطان جهرم و به عبارت دیگر حاکم و فرمانروای جهرم بوده است و به سپهسالاری اردشیر بابکان انتخاب می شود.
موضوع مهرک که در برخی از کتاب ها آمده،در ابتدا در شاهنامه فردوسی آمده است. فردوسی وی را مهرک نوشزاد می نامد و می گوید که از نژاد کیان بوده است.
برطبق روایت شاهنامه مهرک با لشکری بزرگبه پایتخت اردشیر بابکان حمله می کند و زندگی او راتاراج می نماید:
به جهرم یکی مرد بود کی نژاد       کجا نام او مهرک نوشزاد
چو آگه شد از رفتن اردشیر           وزان ماندنش بر لب آبگیر
زجهرم بیامد به ایوان شاه              ز هرسو بیاورد بیمر سپاه
همه گنج او را به تاراج داد            به لشکر بسی بدر هو تاج داد
چو آگاهی آمد به شاه اردشیر          پر اندیشه شد بر لب آبگیر
همی گفت ناساخته خانه را            چرا خواستم جنگ بیگانه را
بزرگان لشکرش را پیش خواند       ز مهرک فراوان سخنها براند
مهرک برطبق روایت فردوسی جهرمی بوده است و از طرفی موضوع مهرک در کارنامه اردشیر بابکان و نیز تاریخ کامل این اثر آمده است.در کارنامه اردشیر بابکان بدین صورت آمده است:
((مترک ی انوشک ژاتان اژ هم پارس ...))
کسروی این واژه (ژاتان)را به معنی جهرم یا جهرمیک دانسته و مهرک را جهرمی می داند در حالی که در تاریخ کامل ابن اثیر مهرک را از اردشیر خوره می داند که همان شهر فیروزآباد می باشد.

یلدا

یلدا دختر سیاه موی بلند بالا ،یادگار نام وطن ،میوه پاییز ایران ،عروس زمستان در راه است ،او را برسفره ی مهر بنشانیم و به نسل فردا پیوندش دهیم ،ایرانی بودن را فراموش نکنیم.


یلدا مبارک

u727_.jpg" />

شعری به زبان جهرمی

مارز

درّه ي(گنجشك)دل من با تيركمون بالِش شُكوندي

                                       از رو ديوالِ(ديوار)دلِت تو اسم من كروندي(تراشيدي)

گاي وختي(گاهگاهي)وفا كردي وبعدش با جفاهات

                                       آينه ي دل من زدي قد سنگ وشكوندي

چو افتاده(شايع شده)بود كه ما دوتا مال همستيم

                                       آشنات(دوست)نگذوشت ،مرغ اميد من پروندي

بابا وننت بسكه برام سُجي بُجي(پشت سر حرف زدن)كردن

                                       له شده دلُم وبالَغَتِت(لگد)زديش پُكوندي(گسستي)

تيسكَم ،خزوكَم ،پَخچه ي (پشه)زار و ضعيفم من

                                       تو بَوز(زنبور)گُتي(بزرگ)كه با نيشِِت دلُم سوزوندي

مثّ(مثل)پيرسوك(پرستو)،نزديك تو خونه اي ساختم

                                       با گُرز تَرُك(چوب نخل)، آشيونُم زدي تَكوندي

من مثّ پُدوز(خرماي كال) نارَسَم و دِبشَم و تَلخَم

                                       تو دُمبازي (خرماي تازه رسيده)،امّا دلُم اَداغ نشوندي

آخّي كه دلُم لِه شد و اَو(آب) شد اَ چِشُم رِخت

                                       ديدي مَشَه مُورَم(افسرده) ، آما رفتي و نموندي

مارزُم (سرزنش) نده كه تَق شدم از دست تو جونُم

                                       جُوزُم(ياد) تو نِكردي تا مَه بدبختي كشوندي             

v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}
لباس زنان عبارت بود از: پيراهن، شلوار ( پاچه تنگ)، چارقد، يَل، شليته ، شمد يا چادر نماز، چادر و چاقجور. پيراهن :زنان در قديم پيراهن ساده بلندي تقريبا تا بالاي زانو مي پوشيدند، آستين آنها گشاد و بدون سرآستين بود بعدها از طول پيراهن كاسته شد و تا پائين ناف مي رسيد شلوار :  شلوارهاي زنان عموما داراي پارچه هايي تنگ و چسبان بود به همين جهت به آنها پارچه تنگ مي گفتند، اين شلوارها را معمولا از پارچه هاي سياه رنگ مي دوختند و بالاي آن به كمك يكي دو تكمه بسته مي شد. گاهي پايين پارچه ها را با ابريشم يا ريسمان و يا نخهاي نقره اي گلدوزي مي كردند. چارقد :  چارقد پارچه هاي چهارگوش يا مثلث شكل بود كه معمولا از تور يا ململ سفيد و يا الوان تهيه مي گرديد. در زير گلو با سوزني آنرا ثابت نگاه مي داشتند. اين سوزن ها در بين زنان اعيان اغلب از طلا ساخته شده و گاهي چند اشرفي كوچك طلا با آن آويخته شده بود. يَل :  كتهايي بود كه معمولا از ترمه و يا مخمل و يا پارچه هاي ديگر دوخته مي شد. اين كتها بدون يقه و داراي آستين هاي تنگ بود. شليته :  آنچه قطعي است شليته در زمانهاي قديم معمول نبوده و لباس معمولي زنان پيراهن بلند و شلوار بوده است. بعدها پس از آنكه ناصرالدين شاه به اروپا رفته و لباس رقاصه ها را (Ballerine) ها را در اروپا ديده تصميم گرفته كه اين شليته ها را كه شبيه دامنهاي آن رقاصه ها بوده در دربار معمول كند كه بعدا در ساير نقاط ايران متداول شده است. همان طور كه تقريبا در نيم قرن قبل اكثر خانمها پوشيده (Jupon) (دامن هايي كه در زير دامن مي پوشيدند) بين آنها مد شده بود تا دامن رويي فراختر و باز جلوه دهد. شَمد يا چادر نماز : لباسي بود كه به صورت نيم دايره دوخته شده بود و تنها در خانه در موقع مواجه شدن با فردي غريبه و يا هنگام عبادت مي پوشيدند.   چادر و چاقچور :  چادر لباسي بود كه زنان در كوچه مي پوشيدند و دوخت آن شبيه چادر نماز بود منتهي در جلوي آن قطعه پارچه مستطيل شكلي كه طول آن از پائين تا كمرگاه، و عرض آن تقريبا نيم متر بود، از طرف داخل چادر، ضلع طولي اين پارچه را به فاصله 20 سانتيمتر از لبه چادر به آن مي دوختند و بالاي آن با رشته اي به كمر مي بستند.در شهرهاي بزرگ مانند تهران و غيرو، زنان شيك پوش، بر روي اين قطعه افزوده شده با ابريشم مشكي گلدوزي و يا مشبك كاري و يا Brodrie دوزي مي كردند اين چادر بايستي از پارچه به رنگ سياه باشد. گويا در دوران قديم تر چادر هاي زنان شبيه همان چادر نماز معمولي بوده منتها پائين آن از جلو تا طول تقريبا يك متر به هم مي دوختند. و جنس آن از پارچه هايي بوده كه به آن مَلِه (Mala) مي گفتند و رنگ آن گويا آبي و جنس كرباس بوده است. چاقچور يا دُلاغ  (Dolaq) :  چاقچور شلوارهاي نيفه اي گشادي بوده كه در محل سرپاچه آن، نزديك قوزك پا، چين مي دادند و از آنجا متصل به پوششي شبيه جوراب هاي ساقه كوتاه مي شد. گاهي چاقجورها را از دو لنگه جداگانه به همان وضع فوق مي دوختند كه در اين صورت به آن دُلاغ مي گفتند.ضمنا اين نكته بايد يادآوري كرد كه زنان موظف بودند در موقع عبور در خارج از خانه تمام صورت و دست و اندام خود را در چادر بپوشانند و تنها چشم خود را نمايان سازند و حتي در موقع خريد و يا گرفتن چيزي از شخص نامحرم، دست خود را در زير چادر پنهان سازند.

نشریه ها

1- نشریه ( فرهنگ و ورزش در جهرم ) فروردین 1329 در 108 صفحه

2- نشریه ( دانش و ورزش در جهرم ) فروردین 1320در 132 صفحه

3- نشریه امار و فعالیت های اداره اموزش پرورش جهرم در سال1343-1344و در 133 صفحه


اتومبیل


اولين اتومبيل سواري توسط مرحوم صدر جهرمي كه وكيل دادگستري جهرم بود اورد.

 

بانک

 

بانک ملی مرکزی جهرم در سال 1346 در دو طبقه و یک زیرزمین در میدان شهدا جهرم تاسیس شد.

 

كتابخانه

آقاي حاذقي نخستين كتابخانه را جهت استفاده مردم كتابخوان در منزل خود، در جهرم تاسیس کرد.

 

کلینیک

 

کلینیک تخصصی ولی عصر(عج) در سال 1364 در سه طبقه ویک زیرزمین در خیابان ایت الله کاشانی تاسیس شد.

 

بیمارستان

 

بیمارستان شهید استاد مطهری در سال 1344 کلنگ زده و در سال 1350 افتتاح شد در ابتدا زیر نظر سازمان شیر خورشید جهرم بوده است مساحت این مجموعه 10000 متر و زیر بنای ان 6500 متر است.

 

عكاس

خانم عفيفي در سال 1315 براي اولین بار عکاسی را برای مردم افتتاح کرد.
 

مطبوعات

در كنار كار فرهنگي و آموزشي،اولین نماينده پخش روزنامه ههای اطلاعات و كيهان را در جهرم داير  نمودند که مسول ان اقایان صفر پور و صفر زاده بودند.

یاد آن دوران بخیر....!!

بازار مسگرهای جهرم

تا همین چند سال پیش، صدای چکش هایی که در بازار مسگرهای جهرم بر سر ظرف های دست ساز آنان فرود می آمد، از فاصله های دور قابل شنیدن بود و از گرمی بازار حکایت می کرد، اما امروزه پیرمردانی که یادگاران بازار مسگران هستند، دیگر مس را رها کرده و به سراغ ظرف های روی و معدنی رفته اند.

بازار مسگران در جهرم که به دنبال بازار اصلی در شرق آن قرار گرفته ظاهراً قبلاً سقف نداشته است و بعداً با شیروانی آن را مسقف نموده اند این قسمت جزء قسمت اصلی بازار جهرم نیست و بعدها به دنبال بازار جهرم افزوده شده است . در این قسمت مسگران و آهنگران جمع هستند و به تولید صنایع دستی اشتغال دارند ولی تعداد آنها اندک و رو به انقراض است زیرا طبقه جوان گرایشی به این کارها ندارد و مثل گذشته تولیدات آنها نیز متقاضی ندارد. در مورد مکان یابی این راسته می توان چنین گفت که حرفه ی مسگری به نحوی است که کسبه آن برای ساختن انواع مختلف مصنوعات خود احتیاج به ابزار و کوره های مسگری متفاوت دارند در نتیجه با تمرکز در یک محدوده و با استفاده از ابزار و کوره های مسگری یکدیگر این مشکل را برطرف می کنند.

بزرگان چهرم

با سلام این اسامی ها تعدادی از بزرگان جهرم هستند ......

1- رحمت اله حقدان – متولد 1315 – فوق لیسانس زبان وادبیات فارسی را از مدرسه مطالعات شرقی دانشگاه لندن – و مدیر کل امور دانشجوئی وزارت علوم

2- محمد نیستانی – متولد 1309 – پی اچ دی مهندسی ابیاری از دانشگاه فنی دانشگاه یوتالوگان اخذ کرده – کارشناس صندوق توسعه کشاورزی ایران بوده است

3- جلال طوفان -  ناشر کتاب جهرم

4- حسین حقایق – ناشر کتاب های شهر جهرم – شعر جهرم – باربد کی بود؟

5- باربد – متولد 582 میلادی – اختراع نت موسیقی و موسیقی دان دربار خسرو پرویز

6- ابوطالب جهرمی از خطاطان بنام جهرم بوده ات. بخصوص در خط نسخ ، شیوه استادانه داشته

7- احمد عیانی – مولف فارسنامه ناصری

8- احمد واحدی – از شعرا و وعاظ جهرم بوده است.

9- افشین قطبی -  مربی اسبق تیم ملی – در جهرم به دنیا امده است. 

تاریخچه کشت درخت خرما (نخل)

خرما یکی از نباتاتی است که در زمانه ما قبل تاریخ در مناطق بین مدار 29 تا 39درجه عرض شمالی توسط مردم بومی کشت می شده ودر طی قرون متمادی مهمترین منبع نیرو و تغذیه انسان بوده است. بنا به گفته ای مورخین مبدا اصلی آن به احتمال زیاد بین النهرین بوده است .خرمای شاهانی جهرم به طور کلی دومین خرمای مهم ایران است . میوه ان کشیده ودارای نوک باریک است. وزن 100عدد میوه 1333-1966گرم ، وزن هسته 78-98 گرم و وزن کلاهک 1/6-5/6 است.

 

محصولات فرعی از خرما در جهرم عبارت اند از : 

1- شیره خرما

2- تهیه حلوا مانند: رنگینک 

3- سرکه

4-تهیه خارک  

5- تولید عرق تارونه

6- پنیر خرما

وجه تسمیه جهرم

باز سلام

سلامی به بلندای کوهای جهرم که زبان زد تمام سفرنامه های بجا مانده است .سلامی به سبزی نخلستان ها و باغات مرکبات ان و سلامی به زیبایی  چشمه سارهای ان و سلام من را از شهر کهن جهرم پذیرا باشید.

 

باز از شما دوستان عزیز عذر خواهی میکنم که دیر به دیر آپ میکنم...

چون این چاپ کتابم وقتم را بسیار گرفته است و وقتی که ازاد هستم درگیر درس خواندن هستم چون هفتم مرداد ماه کنکور دارم. راستی واسه چاپ کتاب دومم به یه نفر کمکی نیاز دارم هرکه میتونه کمکم کنه بسم الله....

این پست جدیدم هم در مور وجه تسمیه جهرم است انشالله که خوشتون بیا........

همای شهرزاد ،دختر بهمن اسفنیار ،یکی از پادشاهان مقتدر هخامنشی که مدت32 سال با درایت وشجاعت بر گستره ایران زمین سلطنت کرد، دشت سر سبز و پر نعمت جهرم کنونی را به عنوان شکارگاه دائمی و محل استراحت و تفریح خود را برگزید.

وی دستور داد در همان محل ، کوشک زیبا و دل انگیز برای استراحت او بسازند. کوشک خود را به نام سرداری که مجری و ناظر طرح آن بود (کهرام) نام گزاری کرد.

و رفته رفته به شهر کهرام خوانده شد. بعد از حمله ی اعراب کهرم به جَهرَم تبدیل شد و به خاطر سخت بودن تلفظ ان طولی نکشید که ان به جهرم تبدیل شد.

باربُد نه باربَد

بیایم باربُد نگوییم - بگوییم باربَد

متاسفانه به خاطر سخت بودن تلفظ یا بد جا گرفتن در زبان مردم باربَد را باربُد تلفظ میکنند.

ولی متاسفانه در شهر جهرم که زادگاه آن بزرگ مرد تاریخ کهن ایران زمین است این اشتباه را بیشتر تکرار می شود.

در کتاب ستایشگر این مورد را توضیح داده است.

باربَد : از بار به مفهوم اجازه و بَد به معنی صاحب، خدایگان و فرمانده تشکیل شده که در روی هم رفته یعنی کسی که اجازه همیشگی برای باریافتن دارد.

شفیعی کدکنی با اشاره به دقایقی از نکات تاریخی ارتباط بین باربَد و بربط، پسندیده‌تر می‌داند که آن دو از یک ریشه دانسته شود.

به امید روزی که همه با هم بگوییم....

                                                             باربَد


طارونه

از بلندایی نخل های سر سبز و سر به فلک کشیده،عطری از بهشت فضای شهر را به خود پیچیده است

این عطر ، عطر طارونست

تبریک سال نو

جهرم سرزمین کهن

با عرض سلام به هموطنان و همشهریان عزیز

من را ببخشید به خاطر اینکه دیر آپ کردم به خاطر اینکه درگیر چاپ کتابم هستم و وقت ندارم که به وبم برسم.

شعری زیبا از مرحوم حسین حقایق جهرمی که در باره چندی از نقاط سرزمین کهن جهرم گفته است را به شما تقدیم میکنم.

با اجازه رودکی

گود شیربند

بوی جوغ خارقون آید همی                             جوزی از اون مهربون آید همی

یادتی چنگ و وراء و محد آباد                          سنگ بازار و دنیون آید همی

گردنه میل و صادق آباد و جمغون                     از همه ش بو زعفرون آید همی

باز از ژرفای گود شیربند                               شرزه شیری غرق خون آید همی

گود شیربند است نامی جاودان                          از سکندر بوی خون آید همی

از هکون اون برنج خوشمزه ش                       یادی هم از سیمکون آید همی

از حنا و انگورای عسکریش                           شهد جان پرور برون آید همی

بخش خفر و گلبرنجی را نگر                          دانش آنجا رهنمون آید همی

عطر تارونه ست یا بوی بهشت                        کز تو حلق نخلامون آید همی

از بهار لیموو نارنجمون                                 آنچه می خواهی،همون آید همی 

از سر هر گلبنی در باغ ها                              بلبلی چهچه زنون آید همی

باربَد،گویا به سازش زخمه زد                         چونکه صوت ارغنون آید همی

نغم جانبخش ساز باربَد                                   از فضای شهرمون آید همی

اورمزد جهرمی چوگان زده                            گوی او از آسمون آید همی

مهرک است این یا تابک جهرمی ست                کز ولایت با قشون آید همی

از کلام نافذ خواجه نصیر                               مثنوی پیر جوون آید همی

بوتراب جهرمی را بوی گل                            با غزل ها از درون آید همی

از محل های وسیع این دیار                           مرد گرد و پهلوون آید همی

تا حقایق بوی جهرم بشنوفه                           گرچه پیره، چون جوون آید همی

 

شعر با لهجه ناب جهرمی

این شعر در وین سروده شده است

میگن که وین قشنگه،ها این شهر ماها نیس        من جهرمیم،هیچ جا مث جهرم ما نیس

یک ذره گلش من نمیدم اصد اروپا                   در فرنگیا هرچه باشه،مهر و صفا نیس

عطر کوچه های جهرم ما مثل بهشته                اینجا از او عطرا،از اوباغا و گلا نیس

پاکی و صفا مل میزنه تو شهر جهرم               اینجا همه خوشکلن،اما توشون حیا نیس

در جهرم ما عفت و پاکی و شرافت             اصلی است که در جای دیگه این خبرا نیس

نخلای بلندش که برافراشته سر را              گویای شکوهی است که در هیچ کجا نیس

تاریخ پر از حادثه اش گر که،بخوانی               دانی که جز احسنت به این شهر روا نیس

در عطر دلاویز نسیمش به سحر گاه                یک رایحه ای است،که جز بوی وفا نیس

من قربون جهرم و اون مردم خوبش                هر جا که میرم پاک تر از جهرم ما نیس