سر ظهر گفتن ناهارو ورداریم بریم چاتیز . گفتیم بابا بی خیال هوا گرمه . گفتن نه اونجا خنکه . گفتیم باش خوب بریم . رفتیم . آره هوا خنک تر از جهرم بود . جاتون خالی ناهارو که خوردیم یه چرت خوابیدیم و حدودای ساعت 4 عصر بارون گرفت . هوا حسابی خنک شده بود و بادی . زیر بارون خیس شدیم . اما موندیم . آخه اون موقع از سال ، هوا به اون خنکی و بارون و کوه و .... تو جهرم به این راحتی پیدا نمی شه.
آخرشم آتشی افروختیم که خاطره بشه .
سلام....
بسم رب الشهدا...
سلام.
تشریف بیارین یک نظری بزارین و این پست آخری هم بخونین چون جالبه...یادتتون نره این مهمونی به صرف صلوات هستا...
دیر نکنین آخا این بنده خدا منتظر حضور گرم شماهست
یا علی
اللهم عجل لولیک الفرج
\
na manzoor khasi nadare faghat esme khob peyda nakarde he he he